Wednesday, June 29, 2005

طرح

شب
با گلوی خونین
خوانده‌ست
دیرگاه
دریا
نشسته سرد
یک شاخه
در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد می‌کشد
احمد شاملو




kafa saheli (80.191.255.196)
شب همه تاریکیست و سیاهی

همه ظلمت است و جهل

اما نه همیشه.

آنزمان که نور رخت بر می بندد

همه هوا سیاه می شود

همه سیاه سایه.

زندگی را درون سایه ها رنگ کرده.

بوته ای نسیم را بر تن کاشته

شاید که ما خود سایه ایم

در پیچ مستاسل نور

در تقاطع سفید و سیاه
6 juillet 2005, 02:42:37
LikeReplyEditModerate
شاهز&# (213.165.116.4)
ارادت. و نشسته این سرد در تاریکی جنگل با گلوی خونین.
30 juin 2005, 07:34:15
LikeReplyEditModerate

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت