طرح
با گلوی خونین
خواندهست
دیرگاه
دریا
نشسته سرد
یک شاخه
در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد میکشد
kafa saheli (80.191.255.196)
شب همه تاریکیست و سیاهی
همه ظلمت است و جهل
اما نه همیشه.
آنزمان که نور رخت بر می بندد
همه هوا سیاه می شود
همه سیاه سایه.
زندگی را درون سایه ها رنگ کرده.
بوته ای نسیم را بر تن کاشته
شاید که ما خود سایه ایم
در پیچ مستاسل نور
در تقاطع سفید و سیاه
ارادت. و نشسته این سرد در تاریکی جنگل با گلوی خونین.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home