مهاجر است و انتظار همین تلفنهای شنبهها و یکشنبهها که میگویند کی خوب است
و کی خوب نیست و کی هست و کی رفته و گاه تلخ میشود با خبری تلخ، تلخ، تلخ... هر
شنبه فکر میکنم به خانههایی که اگر روزی برگردم باید بروم و درشان را بکوبم.
انگار با هر خبر تلخ تعدادشان هی کمتر و کمتر میشود، نامها خاطره میشوند و
خاطرهها هم روزی محو میشوند.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home