Sunday, April 29, 2007

شعری از برتولت برشت




یادی از دختر غرق‌شده



شعری از برتولت برشت
ترجمه‌ی بهروز مشیری


1
چون غرق شد و به زیر آب فرو رفت
و از رودها و شط‌ها گذشت
فیروزه‌ی آسمان بس شگفت می‌درخشید
گفتی آسمان باید تن بی‌جان او را نوازش دهد.


2
خزه‌ها و جلبک‌ها به تنش پیچید
تا تن بی‌جانش کم کم سنگین‌تر شد.
ماهیان، بی‌پروا، گرد او شنا می‌کردند
و گیاه و جانور، آخرین سفرش را دشوارتر.


3
و آسمان شام‌گاه، همچون دود، سیاه شد
و شب، نور را به یاری ستارگان زنده نگه داشت.
اما، بامداد، بازآمد تا او را
باز هم صبح و شبی باشد.

4
و چون تن پریده رنگش در آب گندید
چنین شد که خدا نیز سرانجام او را فراموش کرد،
نخست چهره‌اش، سپس دست‌هایش، و آن‌گاه گیسوانش
با بسیاری لاشه‌ها، لاشه‌ای شد در رودها.



من، برتولت برشت، ترجمه‌ی بهروز مشیری، امیرکبیر، 1361








khanesh (217.219.28.100)
فصلنامه ادبی داستانی خوانش شماره 5 منتشر شد .
براي اطلاع بيشتر به سايت خوانش رجوع کنيد.
برخی از مطالب شماره‌هاي قبل را مي‌توانيد در اين سايت مطالعه کنيد.
9 mai 2007, 09:24:29
LikeReplyEditModerate
shamssi Alibazi (62.220.118.89)
salam.
esme shoma baray man kheili ashenast.
va esme belageton.
manzoret az jonob gharbi, jonob gharbi Iran hast?
30 avril 2007, 06:28:05
LikeReplyEditModerate

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Sunday, April 01, 2007

نگاهی به حکم مرگ


گمانم دو ماهی باشد که حکم مرگ را خوانده‌ام، از موریس بلانشو با ترجمه‌ی احمد پرهیزی که انتشارات مروارید آن را منتشر کرده اما هرچه کرده‌ام تا چیزی درباره‌اش بنویسم نشده. انگار حرف تودوروف واقعاً درست است که: "هر کوششی برای تفسیر بلانشو در زبانی غیر از زبان خود او انگار گرفتار ممنوعیتی بر زبان نیامده است، به نظر می‌رسد ما بر سر این دوراهی قرار گرفته‌ایم: تحسینی خاموش (بهت) یا تقلید (همان‌گویی یا سرقت ادبی)." (به نقل از مقدمه‌ی کتاب). این است که من هم هیچ نمی‌نویسم از زن جوانی که مرگ را اگرچه عقب می‌اندازد اما حکم مرگش امضا شده و همین است که ترجمه‌ی عنوان کتاب را پذیرفتنی می‌کند. از ترجمه‌ی کتاب هم بگویم که روان است و خوب. متن سخنرانی ژاک دریدا در آیین جسدسوزان موریس بلانشو هم ضمیمه‌ی کتاب است. این را هم اضافه کنم که صفحه‌ی آخر این کتاب را بلانشو طی سال‌های 1970 و 1972 حذف کرده و حالا ترجمه‌اش در این کتاب هست. نمی‌دانم چیزی را ناگفته گذاشته‌ام یا نه اما برای تکمیل سخن باید یک‌بار تمام کتاب را این‌جا بنویسم که این دیگر کار شماست!







sara (134.225.187.220)
http://sbazoobandi.blogfa.com/
16 avril 2007, 08:42:54
LikeReplyEditModerate
مهدی مرعشی (217.219.231.32)
حمید عزیز! از اون‌هایی که نوشتی من فقط آشپزی‌ام خوبه ! به هرحال از آشنایی با تو خوشوقتم. پیروز باشی
12 avril 2007, 11:35:42
LikeReplyEditModerate
hamid (80.191.207.141)
salam ahvale shoma. omidvaram eshtebah nagerefte basham in mehdi marashi ro ba ooni ke man mishnasamesh va bacheye mahiye va fogelisanse omrane va ashpazish ham fogoaladas. age khodeshe ye sari ham be ma bezane age ham na baz ham khoshhal misham az ashnayi bahash. Wink
11 avril 2007, 17:15:30
LikeReplyEditModerate
mohsen faraji (77.237.161.124)
salam mehdi jan.che khabar? khoobi? ahle beyt che torand? az ketabet che khabar>?
9 avril 2007, 08:37:27
LikeReplyEditModerate


0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت