Saturday, August 25, 2012

آدم نشوی یک‌وقت...

گه‌تر از این در دنیا نیست که بدانی و بدانی که رو دیوار کی یادگاری نوشته‌ای و آدم نشوی و باز هم روی آن هی بنویسی... هی بنویسی... گه‌تر از این کی سراغ دارد؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Friday, August 17, 2012

چی؟


بلند گفتم تا بشنود. گفت: چرا داد می‌زنی؟ گفتم: چی؟ داد زد: چرا داد می‌زنی؟ گفتم: این‌جا نوشته: دلم گرفته. گفت: فهمیدم. یک جمله خبریه. دستور خانلری رو نداری مگه؟ گفتم: تکلیف ما در برابر جملات خبری چیه؟ گفت: مهم نیست استاد. گفتم: چی؟ داد نزد. اصلاً حرف نزد. گفتم: چته؟ آدم که با یک جمله خبری گریه نمی‌کنه. گفت: چی؟ گفتم: منظورم اینه که... گفت: خودم فهمیدم. چرا داد می‌زنی؟ گفتم: مشکل این‌جاست که کل دنیا پر شده از جمله‌های خبری. حالا باید با این همه جمله‌ی خبری هی گریه کنیم؟ گفت: چی؟ گفتم: هان؟



0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Friday, August 03, 2012

راه‌ها... آدم‌ها...


راه‌ها به جایی به جایی نمی‌رسند؛ختم نمی‌شوند؛ در جایی تمام می‌شوند. آدم‌ها هم... راستی چرا راه‌ها و آدم‌ها این‌همه به هم شبیه‌اند؟‌

1 Comments:

Anonymous hamed said...

خیلی دوست دارم این رو

Monday, August 27, 2012 5:52:00 AM  

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت