Monday, November 07, 2005

این روزها

چند روزی نبودیم. با سارا و بچه‌ها رفته بودیم شیراز بلکه این روحیه‌ی لعنتی درست شود. مثل هردفعه سراغ ابوتراب هم رفتم. دارد روی رمان تازه اش "شرح نسابه‌ی تجندی" کار می‌کند. سرحال است و می‌نویسد. انگار این رمان آخری باید پایان سه‌گانه‌ی اسفار... و رود... باشد. منتظر باید ماند و دید این‌بار بوتراب کاتب با آن وسواس مثال‌زدنی چه خواهد کرد.راستی این سایت پرپرونکا را هم اگر ندیده‌اید ببینید. قسمت زیادی‌اش را به ابوتراب خسروی اختصاص داده. اما از خبرهای مهم این روزها یکی هم بازگشت قابیل است که مبارک‌بادش را باید بنویسم. اگر هم سری زدید به سایت ادبی میترا الیاتی جن و پری ، داستان حضور را از من در( این‌جا) بخوانید و هرجا خواستید نظرتان را بنویسید. مثل همیشه از دیدن نظرتان شاد می‌شوم. باقی بقایتان
پیام‌ها

Peace.Kat Homepage 11.07.05 - 9:15 pm #

خوشحالم که خوبی و می‌نویسی. ما نیز هم بد نیستیم!سارا Homepage 11.09.05 - 11:15 am #

سلام هميشه به خوشی و سفر. به آدرسهايی هم که دادی سر ميزنم. تا بعدشهرزاد Homepage 11.10.05 - 4:59 pm #

مهدی جان سلام ممنون از سر زدن های مداوم . امیدوارم سفرتان خوش گذشته باشد. حضور را خواندم زیبا بود ، من حال کردم .فقط آن داستان ( دمباریک )برایم جا نیفتاد .دمباریک داخل زندان ؟زنده و شاد باشی!علی رادبوی Homepage 11.11.05 - 12:32 pm #

دز این کار(حضور) هم ردِ پای داستان «درست در ساعت سه‌ی نیمه شب» را دیدمعلیرضا Homepage 11.22.05 - 6:23 pm #

راستی یک سوالاین را از شما می‌پرسم چون در طی مدتی که با شما و وبلاگتون آشنا شدم به رابطه‌ی نزدیک بین شما و آقای یوسف علی‌خانی و در نتیجه سایت قابیل پی بردمدلیل این رفتن و برگشتن قابیل چه بود؟علیرضا Homepage 11.22.05 - 6:30 pm #

مهدی جان سلام چرا آپدیت نمی کنی ؟در ضمن اگر نقطه چین هائی را که مابین لینک های معرفی شده گذاشته اید کوتاه تر کنید .لینک ها به قسمت کنار و بالای صفحه منتقل خواهد شد.علی رادبوی Homepage 11.22.05 - 8:43 pm #

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت