Friday, April 19, 2013

دندان لق

گاهی وقت‌ها بدترین چیز دنیا داشتن دندان لقی است که می‌دانی باید بکنی‌اش از بیخ و بیاندازیش دور، اما «لاکردار» دل‌ات نمی‌آید و همان‌طور می‌ماند و هی درد می‌کشی و هی درد می‌کشی! لاکردار!


 پی‌نوشت یکم مه: کندمش انداختمش دور! خلاص!

<< Home

Tuesday, April 16, 2013

شما می‌روید



شما می‌روید
من خسته می‌شوم
باد نمی‌آید
گیسویتان را هم می‌برید...

<< Home

Thursday, April 11, 2013

ذهن و زبان

بی آن‌که بخواهم می‌بینم‌ات این‌جا و آن‌جا. ردت همه‌جا هست. چرا هرجا می‌روم تو هم آنجا بوده‌ای؟ یا چرا من جاهایی می‌روم که تو هم آنجا بوده‌ای؟ ردت همه‌جا هست. ردت را می‌خوانم. زبان‌ات که عوض نشده؛ همان نحو، همان ترکیب کلمات، همان وسواسی که می‌شناسم و می‌دانم تا همین سه چهار کلمه را بنویسی و به خودت بگویی: یک جمله نوشتم، پدرت درآمده! می‌شناسم‌ات خوب! اما همین‌که زبان‌ات عوض نشده یعنی ذهن‌ات هم همان‌طور است، عوض نشده. و این نه نگران‌ام می‌کند و نه خوشحال. همین‌طوری تو دلم سوت می‌زنم و می‌روم به بالکن تا سیگار دیگری بکشم.

<< Home

Monday, April 08, 2013

در زندگی زخم‌هایی است

در زندگی زخم‌هایی است که به شرط مناسب بودنِ «درصد»، یک روزی خوب می‌شوند!

<< Home

Sunday, April 07, 2013

ماهی‌های قرمز

از چهارتا ماهی که قبل از سال‌تحویل خریدم هنوز سه‌تاشان زنده‌اند و در تنگ کوچکشان چرخ می‌زنند. انگار باورشان نمی‌شود که عید تمام شد و رفت. با تمام قوا می‌کوشند مشت محکمی به دهان روز و ساعت و دقیقه بزنند!

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت