چرا کسی به کامو چیزی نمیگوید؟
چرا کسی به گروهبان کامو چیزی نمیگوید ؟ چرا نمیگوید که این مارسل بدبخت دارد از فشار سرفه میمیرد؟لااقل مثل من باش که سه سال آزگار است در خانه سیگار نمیکشم . قرار نیست حالا که آمدهای لزگی برقصی اینطور فِرت و فِرت سیگار دود کنی که نمیشود دیگر باید. آن هم حالا که جلیقهی رقص سرابیهای مقیم مرکز دارند کش توی پاچهی شلوار میکنند را
مصیبتیست که در آستانهی رقص لزگی ، آن هم در مراسم عروسی نوهی عموی همسر سروانِ هنوز سرگردنشدهی در را بگشاید به به اتاقی که جسد را انتظار میکشد در قل قل هیچ ذیروحی و در پذیرایی بیقوارهای و چقدر هست این سروان جونِ منه ؟ و حالا در قسمت هزارویکم ( در شب هزارویکم ؟ ای شیطونای ناقلا!) ( شهرزاد بکارتهای ندریده) مگر قرار نبود پنجنفری لزگی برقصند ؟ حالا این به قول ما ایرانیها سردار سرافراز لشکر تزار، ژنرال تالستوی اینجا چه میکند ؟غریب که نیست برای ما ، آی شیطونای ناقلا با شما هستم یا نیستم؟ هان ؟
محش دلش می خواهد داستانی بنویسد با قلقل کتری و ذیروح اما جسد میخواهد جسد کجاست ؟شما بگویید خ.خ.ق.ق.س.پ. رعنای 5/17 ساله که کارد در دستهاش رو به ویلچیر چه بگوید ؟ چرا لخت نمیشوی دختر ناموسیِ تمام شد ریدنم ؟ریدنت را بنازد سروانجون! یادم رفت دخترعمه جون روح افزا . بالای همه زیادی از چپق ژنیجون که بالا میزده اگر مارسل هنوز دارد سرفه میکند زیر سر سیگارهای بیفیلتر گروهبان کامو هستش . اوهوی! شیطون بلا ! کمتر بکش . آخر آدم اول شدن چه آسان ملا شدن هم چه مشکل یا این که چه رشتهایست افکنده بر گردن دوست یا قاطرهای آنطرف رود که میرود تا هزارویکمین قسمت داستان . بلانسبت بیبیخیری ! روم به دیفال . ضعیفه وکیلم تا بخوانم: زّوجت موکلتی دخترعمه ناموسی موکلی هذا فیالمدت المعلومت یعنی از همین حالا تا هزارویکم علیالمِهرالمعلوم که میشود یک کاسه برای ریدنت که با دریل سوراخ و پیچ به ویلچیر و هی نکش کامو . و من دارم داستانت را میخوانم محشجان . جان خودم زَت زیاد کرتیم به مولا و هربار دیگر که بخوانمش ذی قل میخورم و لزگی که به دلمان ماند . نه ؟
اما جسد که نمیآید . دیدی گفتم . دیدی گفتم . دیدی گفتم . خوب نیست جسد نبا بابا بابا شد .شاید سرهنگ اَکابری سر طاس موضعش را عوض کرده و حالا به جای آرپیجیزن ایستاده ناقلا و پست مدرن شده تا بگوید مینویسم بیبیخیری صیغه نشد . واه واه واه چه پررو ! اصلا یکی به گروهبان کامو بگوید مادر به بیبی عاقد نرفته هنوز . یک جایی محش بیچاره باید نفس بکشد دیگر . نه ؟ حواست کجاست آلبر با تو هستم اوهوی ی ی ی ی ی ی ی ی ی آلبر هاآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآای . از بس که داری سیگار میکشی در این قل قل بی ذی روح مارسل خفه شد . خانم لطفا موبایل به داروخانه سالبوتامول را با 5/17 رعنا کالیبر شوهر عمهاش . دارم حال میکنم باهات محش . اما جون جفت سبیلات این دفه جفتشونو با هم بذار پشت پنجره برای ما . زَت زیاد . اِند مرامی به مولا . اما نکند بروی برای سروانجون با خ.خ.ق.ق.س.پ که سروانجون باید برود لزگی و عیالواری و هی هی هی هی . دیدی گفتم ای شیطون ناقلا ! اونوقت میگی جسد کو ؟دیم دارام دام دام دارام رام م م م م مم که چی ؟ که من نگم جسد کو ؟ ها لعنتی جسد کو؟ جسسسسسسسسد کو؟ قبول که به لزگی نمیآد . اما تو هم راه بیا دیگه. اصلا تو باید بنشینی داستانت را بنویسی . قرار است هرجور خودت میخواهد بنویسی از جسد پشت پنجرهی پشتی . نه ؟ همینقدر که محش بنویسد : چاکرتیم جنابسروان!چهار تا ستارهی سوراخ و توپر روی بالای سرشانههامان سرخ میشود از سوزش تب و آسم . دِ نکِش لامصب . مُرد این بدبختمان کردو رفت بیبی . بعد کسی بگوید : قل قل . انگار از بخواهدش که بگوید : سُک سُک . من چشم میگذارم و میگویم کدام پفیوزی گفت بی قل قل میشود جسد را گذاشت پشت پنجره ؟ وقتی سر و گردنت از پنجره پیدا میشه ... عاشق 5/17 رعنا تو که ما رو دیوونه کردی دربهدز از این خونه کردی . و سپوختن شهرزادِ شب هزارویکم که هزارویک باکره لزگی برقصند مثلا یعنی هان؟که جعل کند سروانی را ؟ هان؟ نکه یه روز یای جسد ! گم بشی پیدا نشی . شیرین شیرینم تویی . من که نمیخانم به خدا . این پدرسوخته دارد رنگمان میکند . بگذارید داستان به آخر برسد بیپدر همچین از روی ویلچیر به هوا برخواهد خاست که عقابی در آسمان کتاب مقدس میخواند . تو داستانت را بنویس . چرا باید همهاش شهرزاد قربانی بشود که نشود سپوخته این هم شاهراه که از آسفالتهای بیسرانجام تا کوی تو ای دوست . بده آن کراوات را تا رشتهای بر گردنم افکنده دوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسست . نه . همان کت و شلوار و پیراهن بییخه خوب است . لطفا بروید زیر دوش آبِ صورتی . و بعد همه با هم غُر میزنیم به کامو : اینقدر دود سیگارت را تو صورت این بدبخت فوت نکن . نمیبینی مامانش هنوز نبوسیدتش؟ هان؟اما مهم است یعنی آیا ولی آخر ایوای و ایوای محمد حیدری . مهم این است که من دارم دنبال تو میگردم ای جاعل این همه جسد . لزگی برقص و برقصیم . شاید هم کسی آمد و جسدی آمد و ما همه باهاش لزگی رقصیدیم . دست انداختیم دور کمر دخترعمهی ناموسی اما بمیرم برات رفیق!گلوله نخورده بودیم توی این دنیا که خوردیم . دیدی گفتم ؟ آخرش توی این پنجرهی پشتی جنازهی نویسنده بود که روی زمین موند . دمت گرم رفیق
ali (80.191.11.17)
چه خبر
لطفا نامتان را به انگلیسی بنویسید.سپاسگزارتان خواهم بود
0 Comments:
Post a Comment
<< Home