Tuesday, March 15, 2005

کلام آخر امسال

کلام آخر امسال را قطعا در پایان سال باید گفت اما از آنجا که به هیچ چیز اعتباری نیست و معلوم نیست مثلا آخر سال برق باشد یا تلفن وصل باشد یا این کامپیوتر سرحال باشد و ما باشیم و هزار و یک معلوم نبوده ی دیگر ، امروز می نویسم
سال خوبی بود یا نه نمی دانم . نشستن در مسند قاضیان کار ما نیست علی الخصوص که قاضیان، داستان نویس نمی شوند اما آن قدر بلا بر سرم رفت و آن قدربر گردنه های پیدا و ناپیدا گذر کردم که انگار مُهر مستأجری را باید تا سال های دوردست دیگر بر جبین داشته باشم .با این همه بی انصاف نباشم ؛ سال بدی هم نبود : سال یافتن دوستان تازه و بازیافتن دوستان قدیم و آمدن آنها که نبودند و رفتن ، اما باز گشتن آنها، که باید می ماندند و دیگر، بحث ها و قول ها و ... اگر از این فضا به نفع فرهنگ و اندیشه استفاده نکردیم و تنها به تمنای نام آمدیم وچیزی به جز نامی گذران بر برخی زبان ها نشدیم ، تقصیری بر کسی ننویسیم که دریغ بر خود ماست که "حرامت باد"ی بر خود گفتیم و با تیغ سخن ، آنی کردیم که شایسته نبود . بگذریم . قلب را شایسته تر آن که به هفت شمشیر عشق در خون نشیند و خوشا به حال آنان که از این فضای مجازی بستری ساختند برای بودن کلمات
اما بسیار رفتیم و آمدیم در این سال . رنج "تجویدی" کم نبود ، غصه ی "شهناز" هم بر آن افزوده آمد و چه سازها که شنیدیم نا همساز و در مقابل چه نواها شنیدیم همه از جنس عشق و اگر چه نامی بر خلیج فارس نهادند که نامش نبود اما باز هم خلیجمان را فارس خواستیم و این کم نبود . می خواهم بگویم خیلی هم ضرر نکردیم و این ، غیر از آن مثل معروف است که می گوید : قمار باز اگر نگوید به درک ، پس چه بگوید! قماری کردیم و خیلی چیزها باختیم اما هنوز هم هوس قماری دیگر در سر داریم که به پیشواز سال نوی خورشیدی می رویم و در این قمار ، هیچ نداریم جز همین کلمات . باشد تا اگر هم نمی بریم ، بدنامی به جان نخریم
و دیگر این که اگر چه کتاب زیاد دیدیم ، اما کتاب خوب هم کم ندیدیم : پاگرد و قدم به خیر.. و مکث آخر ، با داستان زیبای "آن روز صبح زود" و چند تایی دیگرکه حافظه یاری نمی دهد ، و به مدد خوابگرد و قابیل و دوات و بقیه ی سایت ها و وبلاگ ها داستان های خوبی هم خواندیم و این ها همه خورشیدِ پیش روی ماست تا در این زمستان ، با امید ، دعای تحویل سال بخوانیم
دعای هفته"ی گلشیری رااز ماهنامه ی شماره ی دوازده کارنامه دوباره می خوانم : "خدایا!شاعران را از ما نگیر !" و به یاد می آورم امسال ، سال رفتن شاعرانی بود که تا سال ها به یادشان خواهیم آورد : حسین پناهی ، نازنین نظام شهیدی که میتر ا الیاتی ، داستان رفتنش را چه خوش نوشت و... و باز هم به قول گلشیری : " بد کردیم خداوندا ! شاعران را به قامت خود می خواستیم " و بد کردیم اگر همه را به قامت خود می خواستیم
باز هم سال کهنه ای می رود تا روزهای دیگری از پس زمان به درآیند و ما هستیم درست تا زمانی که هستیم .درست است که جای خیلی ها در این بهار خالی ست و فرصت کوتاه است و جانکاه ، اما یگانه است و هیچ کم ندارد . یگانگی این روزها را ما باید بگوییم و از این جانکاهی ما باید بکاهیم . باقی بقای شما و سال نو ، سال فیروزی و بهروزی باشد برایتان




majid shafeiy (217.218.236.8)
سلام
سال جدید را به شما تبریک میگویم
20 mars 2005, 18:25:16
LikeReplyEditModerate
noosha (213.217.44.26)
سلام
سال نو مبارک
سالی همراه با سلامتی. نشاط. موفقیت و امیدواری برایت آرزو دارم. گونه ی دختر و پسر گل ات را هم ببوس
16 mars 2005, 18:28:33
LikeReplyEditModerate
mehdi marashi (82.115.25.7)
تا درست شدن این کامنت دونی لطف کنید و نامتان را به انگلیسی بنویسید.سپاسگزارم
16 mars 2005, 06:52:27
LikeReplyEditModerate

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت