Tuesday, March 05, 2013

بهار امسال

نمی‌دانم چرا نوستالژیک شدن همیشه نزدیک‌های بهار اتفاق می‌افتد. یعنی همیشه امکانش هست که یک حس نوستالژیک بغل‌ات کند و هی نخ نخ از قوطی سیگارت بردارد و دود کند، اما این وقت‌ها که با این سرما حتا باز هم به اعتماد تقویم می‌گویی:‌ بهار، درصد این نوستالژی در خون‌ات بالا می‌رود. وقتی هم می‌روی آزمایش بدهی می‌بینی که مثلاً نوشته: خاک 200٪، شیرینی و آجبل 210٪، ترافیک شب عید 312.5٪، میل به گران دیدن اجناس:‌145.549٪، غم غربت: 596.154٪ و خلاصه همین طور بگیر و برو تا آخر.
اما امسال میزان درصد نوستالژی در خون من اصلاً تکان نخورده! دیروز آزمایش دادم و همه چیز کاملاً مرتب است. نه دلم برای خیابان‌های شلوغ تنگ شده، نه برای آفتاب اول فروردین و نه برای جای پاهایی که دیگر نیستند؛ دلم برای هیچ چیز تنگ نشده. البته باید سعی کنم خیلی «پرهیز» کنم! آن وقت همه چیز درست می‌شود. حالا هم دارم سعی می‌کنم این بی‌حسی طلایی را نگه دارم و اگر خبرنگاری زیر این برف ملایم ماه مارس جلوم را گرفت و پرسید:‌«شما نسبت به بهار چه احساسی دارید؟» سعی کنم نگاهش نکنم، یکی از ابروها را همچین بالا بدهم و زیرلبی برای ثبت در تاریخ فقط بگویم:‌«هیچ»! همین!

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت